شرف دين و آبروى مسلمين
شرف دين و آبروى مسلمين
شرف دين و آبروى مسلمين
در خانواده اى آكنده از عزت و شرف و جلالت و والايى بزاد و در دامان پاك نهادى نيك سرشت بباليد و از آبشخور زلال معرفت (ولايت) سيراب گشت.پدر سيد يوسف عاملى و مادر زهرا صدر, آن روزى كه آغازين ثمره حياتشان را بر روى دستان آيت الله سيد هادى صدر نهادند تا با نام نيكى شادى را بر جانشان بنشاند آن بزرگوار عبدالحسين را براى اين نوزاد برگزيد و راستى چه نام زيبا و دلپذير و ارجمندى .عبدالحسين مراحل آغازين دانش هاى علوم اسلامى را در محضر پدر فرا گرفت و آن گاه براى بهره گيرى گسترده و تكميل دانش ابتدا به سامرا وارد شد و پس از يك سال اقامت و سود جستن از استادان آن ديار به حوزه كهن سال نجف اشرف وارد شد و دوازده سال از محضر استادان بزرگ آن ديار بهره جست. (حياة الأمام شرف الدين فى سطور, ص30ـ41)
شرف الدين از پس سال ها بهره گيرى از محضر عالمان, فقيهان و استادان به وطن خود بازگشت و در آن ديار چونان ديده بانى هوشيار و بزرگ و نستوه به رصد انديشه ها و افكار و آرا و جريان ها پرداخت و با درنگريستن در چه و چه هاى روزگار و دريافتن ريشه ها و روند حركت استعمار و آگاهى از مظلوميت و ستم ديدگى فرهنگ شيعى و جامعه شيعى حركت گسترده و عظيم خود را در جهت تبيين حقايق دين و تشييد اركان آيين مبين و حراست از تمامت فرهنگ شيعى و هويت بخشيدن به جامعه شيعى و بازگرداندن عزت مصلوب و كرامت مغصوب آنان آغاز كرد.
وى در جهت رسيدن به اين هدف بود كه به تأسيس مدارس و مراكز آموزشى مراكز خدماتى و فقرزدايى دست زد و از توجه به مسائل مهم و مبتلا به جهان اسلام نيز تن نزد و در جهت زدايش كين توزى ها و تفرقه افكنى ها و عداوت ها تلاش كرد و براى رهيابى به ريشه هاى اين همه از هيچ دريغ نورزيد. اين كلام بلند شرف الدين در اجتماع عظيم مردم مصر از پس سال ها تأمل در چگونگى اصلاح جامعه مسلمانان بر تارك تاريخ مى درخشد كه فرمود: (فرّقتهما السياسه فليجتمعهما السياسه).
يعنى شيعه و سنى را از روز نخست, سياست (و مطامع سياسى) از هم دور كرد و اكنون بايد سياست (و مصالح سياسى اسلام و مسلمين) آنان را كنار هم گرد آورد (النص والاجتهاد, مقدمه, ص14; شرف الدين, ص175).
اكنون سزامند است اين دردمندى و جستجوگرى و سوز و شور و التهاب و اشتياق را در بيان بليغ و كلام زيبا و ارجمند ايشان بيابيم:
افسوس و صد افسوس, كه برادران مسلمان, كه به يك مبدأ معتقدند و به يك دين, حضورشان در پهنه حيات, هميشه, حضور خصمانه بوده است. و پيوسته با هم درگير شده اند و چونان مردم بى فرهنگ, درگيرى را به اوج رسانيده اند, گويى زد وخورد نيز از آداب بحث علمى و مناظره است, و در شمار دليل هاى روشنگر! همين وضع است كه احساس وظيفه مرزبانى را زنده مى كند و آدمى را به چاره جويى مى اندازد. همين وضع است كه جان انسان را از اندوه و غم و افسوس مى آكند و از خود مى پرسد: آيا چاره چيست, آيا چه بايد كرد؟
اين است جو اجتماعى نگرانى بار مسلمين, در طول سال ها و سده ها و اين است مصيبت هايى كه از هر سوى ما را در ميان گرفته است: از پيش و پس و از راست و چپ. و در اين ميان, قلم هايى كه به كار مى افتد (كه بايد در جهت خير و صلاح و روشنگرى جامعه باشد) گاه قلم هايى است كه اميد هيچ خيرى به نوشته هاى آنها نيست و گاه قلم هايى است مزدور و گاه قلم هايى در گرو گروه گرايى و گاه دستخوش احساسات و در كشاكش اين چگونگى ها و اوضاع است كه جامعه اسلامى به سقوط كشانيده مى شود. پس چه بايد كرد, پس راه چاره كدام است؟
كم كم كاسه صبر من, در برابر اين مصائب و مشكلات, لبريز شد و همه وجودم در اين اندوه, غرق گشت. اين بود كه در اواخر سال 1329 قمرى روانه مصر شدم, به اين اميد كه در كرانه رود نيل, نيل به آرمان خويش پيدا كنم و چنان به دلم گذشت كه به پاره اى از آرزوهايم خواهم رسيد و كسى را خواهم يافت كه نظر خويش را به او بگويم و راه خيرطلبى براى مسلمانان را با او بجويم. تا بدين سان به يارى خداوند, تيرى از سرزمين مصر افكنده به آماجگاه رسانيم و اين بيمارى جدايى مسلمانان را, كه پيوسته اجتماعات مسلمانان را به پراكندگى و از هم گسيختگى مى كشاند درمان كنيم و شكر خداوند را كه آرزوى من تحقق يافت.
در مصر با خوشى و آسوده دلى و شادمانى, بخت يار گشت و مرا با يكى از عالمان مبرز آن سرزمين آشنا ساخت, عالمى برخوردار از خردى بزرگ, و خلقى خوش و دلى زنده و دانشى درياوار و پايگاه اجتماعيى بلند, كه به حق و شايستگى بر مسند والاى (زعامت دينى) تكيه زده بود و چه زيباست آشنايى عالمان دين با يكديگر, هنگامى كه با روح پاك و سخنان دلپسند و اخلاقِ محمدى با هم برخورد مى كنند.
و جلساتى با [آن عالم مصرى] داشتيم… . در اين ملاقات ها من از اندوه خويش نزد او شكايت بردم و او از اندوه و بينايى خويش ـ از اوضاع ـ نزد من شكايت آورد. و ساعت, ساعتى سعد بود, زيرا كه در ما اين انديشه را انگيخت تا درباره اتحاد اسلامى و گردهمايى اهل قبله فكرى بكنيم…. (المراجعات, مقدمه, ص7ـ 8, چاپ بيستم)
نتيجه ان طلب و فرآيند اين جستجوگرى مبارك مجموعه ارجمند و بى مانند المراجعات است كه آكنده است از حقايق علمى و دقايق فكرى و سرشار است از برنمودن ناپيداها و تحليل جريان ها و ريشه يابى آنچه از آغازين روزهاى تاريخ اسلام بر اين مكتب و امت رفته است و همه مستند به منابع استوار و مصادر غير قابل انكار, با بيانى شكوهمند و نثرى روان و عباراتى فاخر.
المراجعات از همان روزگاران نشر و گسترش در جامعه اسلامى با اقبال شگفتى از سوى عالمان و محققان و جستجوگران حقايق دين روبه رو شد, نويسنده ارجمند مصرى دكتر حامد حفنى داود ضمن مقدمه اى كه بر المراجعات نگاشته است, درباره اهميت كتاب و نقش والاى آن مى نويسد:
اهميت كتاب المراجعات, وقتى به خوبى روشن مى شود كه ما به زمان انتشار آن توجه كنيم و به وقتى كه در دسترس سنى و شيعه قرار گرفت تا آن را بخوانند. مؤلف, اين كتاب را در اوايل قرن چهاردهم, خلال دهه سوم و چهارم اين سده, منتشر ساخت, در فترتى بحرانى و خطرناك, كه ايادى استعمار با سرنوشت مسلمين بازى مى كردند و براى رسيدن به مقاصد پست خويش هيچ وسيله اى بهتر از تفرقه افكنى در ميان مسلمين و بهره گيرى از اختلافات مذهبى نداشتند. آنان مى كوشيدند تا بدين وسيله عظمت جهان عرب و اسلام را پايمال كنند و اين شكاف افكنى در اوايل اين قرن به اوج خود رسيده بود.
از شگفتى هاى آثار شرف الدين آميختگى نثر بلند و فاخر با كاوش هاى علمى و پژوهش هاى ژرف و فكرى است. نثر بليغ و اديبانه و خوش آهنگ و زيبا چون با عرصه بحث هاى ژرف و پژوهش هايى عميق رويارو مى شود لاجرم از اوج زيبايى و دلپذيرى فرو مى هلد, اما شرف الدين به صورت شگرفى اين حالت را در بحث هاى علمى و پژوهش هاى ژرف حفظ مى كند, شيخ مرتضى آل ياسين در اين باره مى گويد:
به طور اجمال, اين كتاب, دانش و هنر شرف الدين را مجسم مى كند. من دوست داشتم فرصتى دست مى داد تا جنبه هنرى اين كتاب را بيشتر روشن مى ساختم به ويژه كه ما در صدد آنيم تا آميزش علم را با هنر, در اين كتاب, نشان دهيم, همين آميزش كه مؤلف را قادر ساخته است تا كتاب كم مانند خود را اين چنين با قوت و ابتكار پديد آورد.
كتاب را به دست گرفتم, ديدم كتاب در عين اين كه نشانگر دانش و تحقيق و پژوهشى است ژرف; در بلاغت و شيوايى و استوارى روش نيز در جايگاهى بس بلند قرار دارد…
اثرگذارى المراجعات در بيدارگرى امت اسلامى و تصحيح راه و روش بسيارى از فاضلان و محققان و جستجوگران نيز شگفت بوده است. شيخ محمد مرعى انطاكى, كه با تأمل در المراجعات به وادى نور ره مى جست و بر آستانه ولايت سر مى ساييد در چگونگى اين اثرپذيرى نوشته است:
كتاب را گرفتم و شروع كردم به ورق زدن و در محتواى آن به ژرفى تأمل و غور كردن. ساختار جملات, بلاغت و شيرينى جلالت الفاظ و زيبايى معانى آن ـ كه در كمتر كتابى همگونش را يافته بودم ـ مبهوتم كرد, به درنگريستن در اين اثر استوار و كتاب بزرگ, و محتواى حكيمانه و محاكمات استوار و شگفت آن كه آكنده بود از دلايل قاطع و… پرداختم… به روشنى ديدم كه مؤلف بزرگ آن به هنگام احتجاج با هماوردش به كتاب هاى شيعه نمى پردازد يكسر به آثار اهل سنت اعتماد مى كند و… بدين سان بر شگفتى ام افزوده شد… از اين روى بر استوارى و صواب شيوه مؤلف و مذهب شيعه خستو شدم و…. (لماذا اخترت مذهب الشيعه, ص53)اين شيفتگى و حيرت زدگى, آن گاه خستويى به محتواى كتاب را عالمان و محققان بسيارى گزارش كرده اند.
نويسنده اى ديگر مى گويد كه بر اين پندار بودم كه كتابى گمراهى آفرين است و به زودى محتواى آن را به دايره نقد خواهم ريخت و نويسنده اش را رسوا خواهم كرد پس كتاب را خواندم, هنوز بيش از دويست صفحه نخوانده بودم كه شگفت زده شدم, به منابع و مصادر آن مراجعه كردم, استوارى نقل و صحت منابع, قوت استدلال و گستره معلومات و سيطره اين عالم شيعى به حديث و تاريخ و سيره و محتواى صحاح مرا به شگفتى افكند و آن را بسى عجيب و غريب شمردم و آن گاه… (هشام آل قطيط, و من الحوار اكتشفت الحقيقه, ص23) و نيز بنگريد به كتاب سودمند و خواندنى (التحول المذهبى, علاء الحسون)).
در اين نگاه گذرا به حيات و دانش علامه شرف الدين نمى خواستم درباره المراجعات اين همه درنگ كنم, اما المراجعات به واقع كتابى است شگفت و خواندنى و دامنگير كه درنگريستن به آن همان و در آستانه اش به ستايش ايستادن همان.
نويسنده يا گوينده با درنگريستن به فرايند بنان و بيان شرف الدين و تأمل در آثار و مآثر او خود را در مقابل دريايى موج خيز مى نگرد كه جز شگفتى و درماندگى و انگشت حيرت گزيدن و آن گاه شيفتگى و شيدايى چاره اى نخواهد داشت, آثار عظيم و فاخر او در برنمودن حقايق دين و دفاع از تمامت فكر و انديشه تشيع و حراست از فرهنگ و معارف علوى و ولوى بى نظير است گزيده گويى, استوارنويسى, پيراسته نگارى, مستندنويسى, نزاهت كلام و جزالت تعبير در آثار شرف الدين جلوه اى شگفت دارد و توان گفت بر روى هم و با نگريستن بر تمام والايى ها و با توجه به همه زيبايى ها و محسنات بى بديل است.
دامن سخن برچينم و بر روح بلند آن (شرف دين و آبروى مسلمين) درود بفرستم كه با بيان و بنان و قدم قلم و كوشش و كشش و تلاش و برنمودن حق و بركشيدن آنچه غبار جهل, كتمان آن را از پيشديد جستجوگران به دور داشته بود, شرافت و كرامت و عزت و آبروى را براى فرهنگ شيعى رقم زد.
و اينك در آستانه برگزارى كنگره اى در تكريم و تجليل شخصيت و آثار آن بزرگوار و به يمن نشر مجموعه آثار والاى آن چهره بلند تشيع, آينه پژوهش اين اوراق را چون (ران ملخى) به ساحت سليمانى آن عزيز هديه مى كند و بر اين توفيق كه خداوند بانيان آينه را رفيق ساخته است مى بالد.
منبع: آينه پژوهش
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
شرف الدين از پس سال ها بهره گيرى از محضر عالمان, فقيهان و استادان به وطن خود بازگشت و در آن ديار چونان ديده بانى هوشيار و بزرگ و نستوه به رصد انديشه ها و افكار و آرا و جريان ها پرداخت و با درنگريستن در چه و چه هاى روزگار و دريافتن ريشه ها و روند حركت استعمار و آگاهى از مظلوميت و ستم ديدگى فرهنگ شيعى و جامعه شيعى حركت گسترده و عظيم خود را در جهت تبيين حقايق دين و تشييد اركان آيين مبين و حراست از تمامت فرهنگ شيعى و هويت بخشيدن به جامعه شيعى و بازگرداندن عزت مصلوب و كرامت مغصوب آنان آغاز كرد.
وى در جهت رسيدن به اين هدف بود كه به تأسيس مدارس و مراكز آموزشى مراكز خدماتى و فقرزدايى دست زد و از توجه به مسائل مهم و مبتلا به جهان اسلام نيز تن نزد و در جهت زدايش كين توزى ها و تفرقه افكنى ها و عداوت ها تلاش كرد و براى رهيابى به ريشه هاى اين همه از هيچ دريغ نورزيد. اين كلام بلند شرف الدين در اجتماع عظيم مردم مصر از پس سال ها تأمل در چگونگى اصلاح جامعه مسلمانان بر تارك تاريخ مى درخشد كه فرمود: (فرّقتهما السياسه فليجتمعهما السياسه).
يعنى شيعه و سنى را از روز نخست, سياست (و مطامع سياسى) از هم دور كرد و اكنون بايد سياست (و مصالح سياسى اسلام و مسلمين) آنان را كنار هم گرد آورد (النص والاجتهاد, مقدمه, ص14; شرف الدين, ص175).
اكنون سزامند است اين دردمندى و جستجوگرى و سوز و شور و التهاب و اشتياق را در بيان بليغ و كلام زيبا و ارجمند ايشان بيابيم:
افسوس و صد افسوس, كه برادران مسلمان, كه به يك مبدأ معتقدند و به يك دين, حضورشان در پهنه حيات, هميشه, حضور خصمانه بوده است. و پيوسته با هم درگير شده اند و چونان مردم بى فرهنگ, درگيرى را به اوج رسانيده اند, گويى زد وخورد نيز از آداب بحث علمى و مناظره است, و در شمار دليل هاى روشنگر! همين وضع است كه احساس وظيفه مرزبانى را زنده مى كند و آدمى را به چاره جويى مى اندازد. همين وضع است كه جان انسان را از اندوه و غم و افسوس مى آكند و از خود مى پرسد: آيا چاره چيست, آيا چه بايد كرد؟
اين است جو اجتماعى نگرانى بار مسلمين, در طول سال ها و سده ها و اين است مصيبت هايى كه از هر سوى ما را در ميان گرفته است: از پيش و پس و از راست و چپ. و در اين ميان, قلم هايى كه به كار مى افتد (كه بايد در جهت خير و صلاح و روشنگرى جامعه باشد) گاه قلم هايى است كه اميد هيچ خيرى به نوشته هاى آنها نيست و گاه قلم هايى است مزدور و گاه قلم هايى در گرو گروه گرايى و گاه دستخوش احساسات و در كشاكش اين چگونگى ها و اوضاع است كه جامعه اسلامى به سقوط كشانيده مى شود. پس چه بايد كرد, پس راه چاره كدام است؟
كم كم كاسه صبر من, در برابر اين مصائب و مشكلات, لبريز شد و همه وجودم در اين اندوه, غرق گشت. اين بود كه در اواخر سال 1329 قمرى روانه مصر شدم, به اين اميد كه در كرانه رود نيل, نيل به آرمان خويش پيدا كنم و چنان به دلم گذشت كه به پاره اى از آرزوهايم خواهم رسيد و كسى را خواهم يافت كه نظر خويش را به او بگويم و راه خيرطلبى براى مسلمانان را با او بجويم. تا بدين سان به يارى خداوند, تيرى از سرزمين مصر افكنده به آماجگاه رسانيم و اين بيمارى جدايى مسلمانان را, كه پيوسته اجتماعات مسلمانان را به پراكندگى و از هم گسيختگى مى كشاند درمان كنيم و شكر خداوند را كه آرزوى من تحقق يافت.
در مصر با خوشى و آسوده دلى و شادمانى, بخت يار گشت و مرا با يكى از عالمان مبرز آن سرزمين آشنا ساخت, عالمى برخوردار از خردى بزرگ, و خلقى خوش و دلى زنده و دانشى درياوار و پايگاه اجتماعيى بلند, كه به حق و شايستگى بر مسند والاى (زعامت دينى) تكيه زده بود و چه زيباست آشنايى عالمان دين با يكديگر, هنگامى كه با روح پاك و سخنان دلپسند و اخلاقِ محمدى با هم برخورد مى كنند.
و جلساتى با [آن عالم مصرى] داشتيم… . در اين ملاقات ها من از اندوه خويش نزد او شكايت بردم و او از اندوه و بينايى خويش ـ از اوضاع ـ نزد من شكايت آورد. و ساعت, ساعتى سعد بود, زيرا كه در ما اين انديشه را انگيخت تا درباره اتحاد اسلامى و گردهمايى اهل قبله فكرى بكنيم…. (المراجعات, مقدمه, ص7ـ 8, چاپ بيستم)
نتيجه ان طلب و فرآيند اين جستجوگرى مبارك مجموعه ارجمند و بى مانند المراجعات است كه آكنده است از حقايق علمى و دقايق فكرى و سرشار است از برنمودن ناپيداها و تحليل جريان ها و ريشه يابى آنچه از آغازين روزهاى تاريخ اسلام بر اين مكتب و امت رفته است و همه مستند به منابع استوار و مصادر غير قابل انكار, با بيانى شكوهمند و نثرى روان و عباراتى فاخر.
المراجعات از همان روزگاران نشر و گسترش در جامعه اسلامى با اقبال شگفتى از سوى عالمان و محققان و جستجوگران حقايق دين روبه رو شد, نويسنده ارجمند مصرى دكتر حامد حفنى داود ضمن مقدمه اى كه بر المراجعات نگاشته است, درباره اهميت كتاب و نقش والاى آن مى نويسد:
اهميت كتاب المراجعات, وقتى به خوبى روشن مى شود كه ما به زمان انتشار آن توجه كنيم و به وقتى كه در دسترس سنى و شيعه قرار گرفت تا آن را بخوانند. مؤلف, اين كتاب را در اوايل قرن چهاردهم, خلال دهه سوم و چهارم اين سده, منتشر ساخت, در فترتى بحرانى و خطرناك, كه ايادى استعمار با سرنوشت مسلمين بازى مى كردند و براى رسيدن به مقاصد پست خويش هيچ وسيله اى بهتر از تفرقه افكنى در ميان مسلمين و بهره گيرى از اختلافات مذهبى نداشتند. آنان مى كوشيدند تا بدين وسيله عظمت جهان عرب و اسلام را پايمال كنند و اين شكاف افكنى در اوايل اين قرن به اوج خود رسيده بود.
از شگفتى هاى آثار شرف الدين آميختگى نثر بلند و فاخر با كاوش هاى علمى و پژوهش هاى ژرف و فكرى است. نثر بليغ و اديبانه و خوش آهنگ و زيبا چون با عرصه بحث هاى ژرف و پژوهش هايى عميق رويارو مى شود لاجرم از اوج زيبايى و دلپذيرى فرو مى هلد, اما شرف الدين به صورت شگرفى اين حالت را در بحث هاى علمى و پژوهش هاى ژرف حفظ مى كند, شيخ مرتضى آل ياسين در اين باره مى گويد:
به طور اجمال, اين كتاب, دانش و هنر شرف الدين را مجسم مى كند. من دوست داشتم فرصتى دست مى داد تا جنبه هنرى اين كتاب را بيشتر روشن مى ساختم به ويژه كه ما در صدد آنيم تا آميزش علم را با هنر, در اين كتاب, نشان دهيم, همين آميزش كه مؤلف را قادر ساخته است تا كتاب كم مانند خود را اين چنين با قوت و ابتكار پديد آورد.
كتاب را به دست گرفتم, ديدم كتاب در عين اين كه نشانگر دانش و تحقيق و پژوهشى است ژرف; در بلاغت و شيوايى و استوارى روش نيز در جايگاهى بس بلند قرار دارد…
اثرگذارى المراجعات در بيدارگرى امت اسلامى و تصحيح راه و روش بسيارى از فاضلان و محققان و جستجوگران نيز شگفت بوده است. شيخ محمد مرعى انطاكى, كه با تأمل در المراجعات به وادى نور ره مى جست و بر آستانه ولايت سر مى ساييد در چگونگى اين اثرپذيرى نوشته است:
كتاب را گرفتم و شروع كردم به ورق زدن و در محتواى آن به ژرفى تأمل و غور كردن. ساختار جملات, بلاغت و شيرينى جلالت الفاظ و زيبايى معانى آن ـ كه در كمتر كتابى همگونش را يافته بودم ـ مبهوتم كرد, به درنگريستن در اين اثر استوار و كتاب بزرگ, و محتواى حكيمانه و محاكمات استوار و شگفت آن كه آكنده بود از دلايل قاطع و… پرداختم… به روشنى ديدم كه مؤلف بزرگ آن به هنگام احتجاج با هماوردش به كتاب هاى شيعه نمى پردازد يكسر به آثار اهل سنت اعتماد مى كند و… بدين سان بر شگفتى ام افزوده شد… از اين روى بر استوارى و صواب شيوه مؤلف و مذهب شيعه خستو شدم و…. (لماذا اخترت مذهب الشيعه, ص53)اين شيفتگى و حيرت زدگى, آن گاه خستويى به محتواى كتاب را عالمان و محققان بسيارى گزارش كرده اند.
نويسنده اى ديگر مى گويد كه بر اين پندار بودم كه كتابى گمراهى آفرين است و به زودى محتواى آن را به دايره نقد خواهم ريخت و نويسنده اش را رسوا خواهم كرد پس كتاب را خواندم, هنوز بيش از دويست صفحه نخوانده بودم كه شگفت زده شدم, به منابع و مصادر آن مراجعه كردم, استوارى نقل و صحت منابع, قوت استدلال و گستره معلومات و سيطره اين عالم شيعى به حديث و تاريخ و سيره و محتواى صحاح مرا به شگفتى افكند و آن را بسى عجيب و غريب شمردم و آن گاه… (هشام آل قطيط, و من الحوار اكتشفت الحقيقه, ص23) و نيز بنگريد به كتاب سودمند و خواندنى (التحول المذهبى, علاء الحسون)).
در اين نگاه گذرا به حيات و دانش علامه شرف الدين نمى خواستم درباره المراجعات اين همه درنگ كنم, اما المراجعات به واقع كتابى است شگفت و خواندنى و دامنگير كه درنگريستن به آن همان و در آستانه اش به ستايش ايستادن همان.
نويسنده يا گوينده با درنگريستن به فرايند بنان و بيان شرف الدين و تأمل در آثار و مآثر او خود را در مقابل دريايى موج خيز مى نگرد كه جز شگفتى و درماندگى و انگشت حيرت گزيدن و آن گاه شيفتگى و شيدايى چاره اى نخواهد داشت, آثار عظيم و فاخر او در برنمودن حقايق دين و دفاع از تمامت فكر و انديشه تشيع و حراست از فرهنگ و معارف علوى و ولوى بى نظير است گزيده گويى, استوارنويسى, پيراسته نگارى, مستندنويسى, نزاهت كلام و جزالت تعبير در آثار شرف الدين جلوه اى شگفت دارد و توان گفت بر روى هم و با نگريستن بر تمام والايى ها و با توجه به همه زيبايى ها و محسنات بى بديل است.
دامن سخن برچينم و بر روح بلند آن (شرف دين و آبروى مسلمين) درود بفرستم كه با بيان و بنان و قدم قلم و كوشش و كشش و تلاش و برنمودن حق و بركشيدن آنچه غبار جهل, كتمان آن را از پيشديد جستجوگران به دور داشته بود, شرافت و كرامت و عزت و آبروى را براى فرهنگ شيعى رقم زد.
و اينك در آستانه برگزارى كنگره اى در تكريم و تجليل شخصيت و آثار آن بزرگوار و به يمن نشر مجموعه آثار والاى آن چهره بلند تشيع, آينه پژوهش اين اوراق را چون (ران ملخى) به ساحت سليمانى آن عزيز هديه مى كند و بر اين توفيق كه خداوند بانيان آينه را رفيق ساخته است مى بالد.
منبع: آينه پژوهش
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}